زمزم

ساخت وبلاگ
اکثر آدمها نیاز دارند که دیگران حس وحالشان را درک کنند وبه نحو مطلوبی آنرا بروز بدهند.در زمان شادی ،متوجه شوند که دوستان واقوام هم شاد میشوند و زمانی که مشکلی به وجود میاید،حد اقل با زبان ابراز همدردی کنند.اما نحوه این ابراز شادی یا همدردی کردنه هم بسیار مهم است.دو ماجرایی که اخیرا برای خودم اتفاق افتاد،موجب شد که در باره آن بنویسم .از حدود سه سال ونیم قبل مجبور به استفاده از ویلچیر شدم.از همان زمان هم ارتباط نیم بندی که با خانواده برادرم محمد داشتیم،تقریبا قطع شد.برای امور کاری مشترک وضروری ،پیامی تلفنی یا در شبکه های اجتماعی رد وبدل میشد،اما ملاقاتی نداشتیم.حدود دوماه قبل برادرم پیام داده بود که در حال موت است وما تصمیم گرفتیم با خانواده یکی از خواهر ها چند دقیقه در خانه اش ملاقات حضوری داشته باشیم که تبدیل به حضوری بیش از یکساعت شد.در این مدت بدون اغراق همسر برادرم بیش از بیست بار از بیماری های مختلف محمد وناتوانی هایش حرف زد که همگی را هم به بیماری ارثی نسبت میداد.زمان خداحافظی با صدای پر بغضی رو به من گفت: تو هنوز برای ویلچیر نشین شدن و محتاج دیگران شدن خیلی جوان بودی.چه خوب که روحیه ات را از دست ندادی و به نظر از این بابت ناراحت نیستی.جواب دادم که ناراحتی وگریه زاری من دردی دوا نمیکند،اگر راه حلی برای رفع این مشکل یا کمرنگ شدنش باشد،باید پیگیری کنم وگرنه باید با آن کنار بیایم.زن برادرم با حرص جواب داد: کاش محمد هم میتوانست با بیماریهایش کنار بیاید وبپذیرد.زمان خدا حافظی وخروج از خانه این صحبت ها مطرح شده بود وگرنه به او میگفتم: در این یک ساعت شما خودت تک تک بیماریهای برادر ۸۰ ساله مرا عنوان کرده وبه دنبال آن هم ذکر کردی که به علت این بیماریها که از فلان جد مادری یا پ زمزم...
ما را در سایت زمزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : milad321o بازدید : 67 تاريخ : جمعه 24 شهريور 1402 ساعت: 17:38